روز شماری میکنم برای دیدنت
سلام عقشم
چه خبرا ؟حالت خوفه ؟جات تنگ نیست ,خودم که به شکمم نگاه میکنم ,میمونم تو چه جوری اونجا جا
شدی ,همش از روی شکمم اندازه میگیرم که اندازت چقد ممکنه باشه ,البته یه سایت هست که تغییرات
جنین رو هفته به هفته مینویسه و خوندن اون جزء سرگرمیای من و بابایی (همیشه ام بابایی یه هفته جلوترم
میخونه ) ولی میدونم که برای همه جنینا صدق نمیکنه,نمیدونم شاید من زیاد ی حساسم ولی دست خودم
نیست آخه
به نظرم این هفته های آخر خیلی داره دیر میگذره ,برای تو ام همینطوره یا نه ,خیلی دوست دارم زودتر ببینمت
ولی حالا زوده ,دو سه روزم هست یه دردای خاصی دارم ,فک کنم دردای ماه باشه ,دیگه به قول یکی از
دوستام زمان اینکه یه مامان واقعی بشم نزدیکه ,دیشب با بابایی تنها بودیم ,اینقد حوصلمون سر رفته بود ,گفتم کاش این پسری اینجا بود ,حداقل با اون سرمون گرم بود ,الهی من فدات شم ,همش فک میکنم
تو بزرگ شدیو داری از سرو کول بابایی بالا میری ,بعد خودم خندم میگیره ,اینا رو دارم به تو میگما ,چی کار کنم
دلم به تو خوشه دیگه جیجر مامان
راستی یکشنبه هفته آینده تولد حضرت فاطمه س است ,سالای قبل بهم تبریک میگفتن بابت زن بودنم ولی
امسال دیگه مامان شدم ,,اینکه بدونی یه موجودی از وجوده تو ه و فقط مال خودته (البته بابابایی )مال خود
خود خودت,خیلی حس خوبیه ,تو الان متوجه نمیشی من چی میگم ,ایشالله خودت که بچه دار شدی میفهمی
از همین جا میخوام این روز و پیشاپیش به همه مادرا مخصوصا مادر خودم ومادر شوهرم تبریک بگم
,در ضمن امیدوارم خانوم فاطمه س خودش حاجت دل همه زنای منتظر رو بده
الهی آمین