پختن آش
دیروز مامان جون و مامانی اعظم و خاله اکرم پیشم بودن ,خیلی خوبه که تنهامون نمیذارن ,ندا جون
میگه از این روزا لذت ببر (منظورش این ده روزه)چون بعدا پشیمون میشی,فک کنم مثله دوره نامزدیه که تا توش
هستی قدرش و نمیدونی و بعدا همش با خودت میگی کاش میشد اون دوران برگرده
امروزهفت روزه که به دنیا اومدی و شدی تمام دلخوشی مامان وبابا,طبق رسمی که داریم برات آش پختن ,دست همه درد نکنه ,مخصوصا بابایی که زحمت پخش کردنشو کشید ,کاش میتونستی خودتم ازش
بخوری ,آخه خیلی خوشمزه شده بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی