رفتن خونه مامان جون
دلم میخواد در مورد همه کارات بنویسم ,ولی واقعا فرصتشو ندارم ,اصلا فکر نمیکردم با اومدن تو اینقد سرم
شلوغ بشه ,امروز بعد از اینکه بردیمت دکتر (به خاطر گرفتن دفتر چه بیمه ) رفتیم خونه مامان جون اینا ,قرار شده چند
روز اونجا بمونیم تا من یکم حالم بهتر بشه ,آخه مامانی هنوز خوبه خوب نشده
نسرین جونم زحمت کشیده و برات یه دست لباس گرفته بود , ,ولی چون بهت بزرگ بود بردیم وعوضش کردیم ,اینقد
که شما کوچولویی لباسی که اندازت باشه کمه ,ولی بالاخره برات یه سرهمی گرفتم,مبارکت باشه عقشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی