علی علی ، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

علی کوچولوی مامان و بابا

سال نو مبارک

  سال گذشته برای من با علی ,همش خاطره بود ,یادم نمیره که پارسال چقد توی این لحظات نگران بودم که صحیح و سلامت باشه و حالا توی بغلمه ,میتونم بگم هیچ چیزی شیرین تر از لحظه ای نیست که میوه دلت مامان صدات کنه انشالله که هر کی دوست داره مادر بشه توی همین سال جدید به آرزوش برسه سال جدیدم به همسر عزیزم, علی جونیم,خانوادم و همه دوستای وبلاگیم تبریک میگم ,انشالله که سال خوبی در پیش داشته باشید ...
1 فروردين 1394

کوتاه کردن مو برای اولین بار

*فک کن نزدیک عید باشه ,بخوای خونه تکونی کنی,بعد یه گل پسر شیطونم داشته باشی که هرجا رو تمیز میکنی پشت سرت بیاد و جای انگشت مبارکش همه جا باشه ,دیگه من چیزی نگم بهتره مامان ,بیچاره مامان   اینم از هنرای جدید علی آقا ,من جمع میکنم تو میریزی بیرون کشوهای کمد خودتم دست کمی ازمال آشپزخونه نداره ,منم از بس لباساتو جمع کردم ,مجبور شدم همه رو چسب بزنم ,چند روزه میری سراغشون و نمیتونی بازشون کنی ,حالا نوبت من که بخندم   **از دست تو , آخه فسقلی تو اون پشت چی کار میکنی ,من نمیدونم اون ظرف رو تو پشت مبل چه جوری دیدی ,با مزه است که گیر کرده بودیو , غرم میزدی   ***هشتم اسفند برای اولین بار ...
25 اسفند 1393

عکسای ده ماهگی

خدایی عکس گرفتن ازت خیلی سخت شده ,خب مامان یکم همکاری کن دیگه هر چیز گردی که توپ نیس عزیز دلم چشمم روشن ,الان داری با کی تلفنی حرف میزنی الهی من قربون اون خندت بشم اون جوری که نگام میکنی میخوام بخورمت ...
16 اسفند 1393

شیطنتای نه ماهگی

*داستانی داریم موقع نماز خوندن باهات مامان ,این جانماز بیچاره رو اینقد بهم میریزی که خدا میدونه ,به محض اینم که چادر نمازم و سرم میکنم نیشت  تا بنا گوش باز میشه ,آخه عادت کردی بعد نماز باهات بازی کنم **این صندلیو عمه فرشته برات گرفته ,خیلی دوسش داری ***تازگیا میری میشینی جلوی بوفه و میزنی به شیشش,کارم دراومده دیگه ,یا باید تو رو از جلوی میز تی وی بیارم یا از جلوی بوفه ****چند روزه تا تلفن میبینی ,تندی میذاریش کنار گوشت ,بعدشم میدی به من تا حرف بزنم ,اینم تلفن خودت که این روزا باهاش بازی میکنی *****اینم روش جدید خوابیدنت , این توپو عمو داریوش برات گرفته ,چند روز پیش اتفاقی ب...
7 اسفند 1393

سه تا مروارید دیگه

 *سه تا دیگه از دندونات جوونه زد،روز 11 اردیبهشت دندونه پایینت و پیشای جلوتم 15 و 22 اردیبهشت .الان چهار تا مروارید خوشگل داری عزیز دلم ،مبارکت باشه    **خدا رو شکر بهتر شدیم،آخه مامانیم مریض شده بود ،چه مریضی بود دو ماه طول کشید ،هر چند هنوزم خوبه خوب نشدی.نمیدونم شاید مال دندونتم بود ،به هر حال امیدوارم خودم مریض بشم ولی تونه    *** چند وقته که بهت میگم علی بای بای کن دستتو تکون میدی ، مخصوصا وقتی بخوایم جایی بریم یا بغل کس دیگه ای باشی،چقد کارای جدید که انجام میدی بهم مزه میده عزیزم   **** شاسی عکساتو که به دیوار زدیمو خیلی دوس داری ،وقتی بهت میگم عکس علی کو با دست بهش اشاره م...
23 بهمن 1393

عکسای نه ماهگیه من

الان الکی مثلا من خیلی بزرگ شدم خخخخخ سوپر استار مامانشششش الان الکی مثلا من مرد عنکبوتیم عکس خودت که میبینی این شکلی میشی خخخخ...مامان مسخرمون کردی...من علیم این چیه تو سر من اخه خوشتون اومد....چه آقای خوشتیپی شدددم من ...
20 بهمن 1393