دلدردای بد پسرم
سلام شیطون مامان
الهی من قربون پسل خوشگلم برم که اینقد به خاطر دلدرداش داره اذیت میشه ,مامانم هیچ کاری از دستش بر
نمیاد ,فقط غصتو میخوره ,دلم خیلی برات میسوزه چون یه خواب عمیق نداری ,تا خوابت میخواد عمیق بشه شروع
میکنی به پیچ و تاب خوردن و بعدم بیدار میشی ,با مزه است که شبا تا بابایی برات لالایی نخونه خوابت نمیبره
,دکتر میگفت صدای بم حواستو پرت میکنه و به دلدردت فک نمیکنی ماام هر کاری میگن انجام میدیم ,از بلند بلند
اواز خوندن بگیر تا روشن کردن هود و سشوار
روز شنبه رفتیم خونه خاله عطیه ,توام چون حموم رفته بودی همش خواب بودی(البته این حموم چهل روزگیت بود
عزیز دلم) ,از این به بعد هرجا بخوام برم میبرمت حموم تا راحت بخوابیو گریه نکنی ,این عکسو تازه که از حموم
بیرون اومدی ازت گرفتم
,اینم عکسیه که ازت بعد از حموم ,موقعی که خواب بودی انداختم ,ببیبن چقد راحت خوابیدی
با مزه است که خاله عطیه و خاله نیره میگفتن وقتی خوابی شبیه منی و وقتی بیداری شیبه بابایی ,نمیدونم ,هر
کسی یه چیزی میگه ,حالا فک کنم تا یه مدت دیگه تغییر کنی
اینقد توی خواب معصومی که دلم میخواد همه عکسایی که ازت توی خواب گرفتمو بذارم