علی علی 10 سالگیت مبارک

علی کوچولوی مامان و بابا

اولین چیزی که علی خواست

1393/7/3 17:55
246 بازدید
اشتراک گذاری

*سه شنبه هفته پیش برای خرید رفتیم همدان ,مریم و حدیث جونم باهامون اومدن ,مامان گفت که تو رو نبرم

,میگفت هم تو اذیت میشی هم خودمون ,ولی ترسیدم دیر بیایمو تو اذیت بشی ,(البته اگه راستشو بخوای خودم

بیشتز اذیت مشم ,آخه من به تو وابسته ترم ,وقتی تو رو با خودم نمی برم ,همش دلم شور میزنه و مجبورم

همش زنگ بزنم بپرسم گریه نمیکنه ,اذیت نکرده و....) اینقد پسر خوبی بوووووووودی که نگو محبت,کالسکتو با

خودمون بردیم ,همه حواست به اطراف و مردم و مغازه ها بود ,توی ماشینم که از دو طرف خواب بودی (خوبه به

خودم رفتی خندونک,بابایی که اصلا توی ماشین نمی خوابه)توی بازار که بودیم یکی از این بچه ها ی دست فروش که

بادکنک میفروخت ,اومد و یه بادکنک داد دستت ,مگه میتونستیم بادکنک رو ازت بگیریم محکم گرفته بودیش ,بعد

کلی خنده قه قههبرات خریدیمش و این شد اولین چیزی که علی  کوچولو از ما خواست

 

اینم بادکنک علی جونی

                       

**فک کنم دارم کچل میشم ,موهام وحشتناک میریزه ,مامان جون میگه وقتی بچه مادر و بشناسه موها شروع

میکنه به ریزش ,اما نگفت تاکی ادامه داره مثلا تا راه افتادن تو خندونک,واقعا کلافه شدم از بس باید مو از توی خونه و

لباسا جمع کنم

 

***به خاطر اینکه زیاد بالا میاوردی بردیمت دکتر ,اونم سونو گرافی نوشت ,گفت چون سینتم خسخس میکنه

علایم ریفلاکس معده  رو داری ,خوشبختانه سونوت مشکلی نداشت و دکتر یه ازمایشم برات نوشت که اونم خوب

بود ,قرار شد تا شش ماهگی صبر کنیم اگه خوب نشدی دکتر دارو بده ,قسمت با مزه اش اینجا بود که توی مطب

هر کی باهات حرف میزد میخندیدی ,همه میگفتن چقد خوشرویی ,روی تخت سونوگرافیم زده بودی زیر اواز ,دکترم

خندش گرفته بود ,فک میکردی دکتر داره باهات بازی میکنه قه قهه

 

****هفته پیش که میخواستیم بریم ویلا ,چون شبا هوا سرد میشه ,برات سویشرت پوشیدم ,ببین چقده بهت

میاد گل پسر

 

                          

 

قربونت برم که اینقد قشنگ خوابیدیمحبت

               

 

*****تو رو گذاشته بودم روی تخت و خودم طرف دیگه تخت مشغول کار کردن بودم که دیدم داری  اینطوری بهم نگاه میکنی

                        

ببین چه ژستیم برام گرفته فسقلیچشمک

             

علی اقا حاضر و اماده برای مهمونی رفتن

                           

این عکسم بعد از مهمونی ازت انداختم ,تا لباساتو در میارم نیشت باز میشه شروع میکنی به اواز خوندنآرام

               

 

******خیلی از خرید این تشک بازیه راضیم ,همه میگفتن یه چیز ضروری نیست ولی تو خیلی دوسش داری و

حداقل یه مدتی باهاش سرگرمی تا من به کارام برسم خندونک

               

               

قربون اون پاهای خوشگلت بره مامان محبت

               

بعضی موقع ها اینقد منو سر ذوق میاریو میخندونی که نمیدونم چیکارت کنم ,محکم میگیرمت توی بغلمو فشارت

میدم و دوباره تو قهقهه میزنی,خیلی دوست دارم علی جونی بوس

 

فقط میتونم بگم خدایا شکررررررت

 

پسندها (1)

نظرات (2)

نسرین جون
6 مهر 93 0:11
وااای علی این روزان دیدنیه شیطون شکمو..همش در حال جنبو جوش.فقط میگی من بشینم ووای نمیدونی وقتی خوراکیمیخوریم چطوری نگامون میکنی...چشمه همیشه جوشانت راه میفته و خنده داری دوست دارم خیلی...
مامان علی کوچولو
پاسخ
واقعاخاله جون. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
مامان راضی
8 مهر 93 14:05
ماشالا چه جیگری شده . فدای اون پاهای کوچولوش . وای وای میخورمتا ااااا
مامان علی کوچولو
پاسخ
ممنون خانومی شما لطف داری