علی علی ، تا این لحظه: 10 سال و 5 روز سن داره

علی کوچولوی مامان و بابا

عکسای دوازده ماهگی

اینم از عکسای دوازده ماهگیت عزیز دلم   (شاید این بار آخره  باشه که عکس ماهانه رو ازت گرفتم )   مامان جان راحتی حسابی با این نخه سرگرم شده بودیا قربون این پاهای تپلوت برم   ...
22 ارديبهشت 1394

جشن تولد یک سالگی

بالاخره تولدت با یه هفته تاخیر برگذار شد اینم از عکسای تولد زنبوری گل پسر مون      یکسال پیش ,روز سه شنبه ساعت 4.45 دقیقه صبح به دنیا اومدی اینم از گیفتای مهمونی برگه یادگاری که همه مهمونا زحمت کشیدن و برات توش  یادگاری نوشتن و این هم از زنبور کوچولوی ما کیک زنبوریت که ااای بدک نشده بود,زنبوره بالاشو بسته بود فک کنم خسته بود به خاطر اینکه گرمت شدبود لباستو عوض کردم تو شاهزاده کوچولوی مایی ,من قربون خودتو اون تاجت برم زندگیم ...
18 ارديبهشت 1394

دوازده ماهگی = یک سالگی

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ,دیگر هیچ آرزویی ندارم,رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ,دنیا را میخواستم که آن را بدست آوردم ......رویایی که همان دنیای من است و تویی که همه دنیای منی تولدت مبارک عشق مامان تمام دیشب و داشتم به سال گذشته همون موقع فکر میکردم ,همش بابایی میگفت الان مامانی توی این ساعت داشت این کار و میکرد , اون کارو میکرد,منم انگار واقعا برگشته بودم به یه سال قبل ,خدایی لحظات سختی بود ( یاد دردای زایمان که میافتم به این قضیه فکر میکنم که اگر زمان به عقب برمیگشت بازم زایمان طبیعی رو انتخاب میکردم  ) ولی ثمرش خیلی قشنگ بود ,یه گل پسر سه کیلو دویسی که وقتی دیدمش و بهش شیر دادم انگار دنیا رو بهم دادن  ...
9 ارديبهشت 1394

مرواریدای جدید

*سه تا دیگه از دندونای خوشگلتم جوونه زد, مبارکت باشه عزیزم   , (دندون نیش پایینت سمت راست 22 فروردین و دندون نیش بالا  سمت چپ  1اردیبهشت  و دندون پایین سمت چپم 3 اردیبهشت ) یه کوچولو بیقرار بودی ولی در کل مثل سریای قبل اذیت نشدی ,انشالله که بقیه دندوناتم راحت جوونه بزنه   **چند روز پیش لیوانتو  که نی داره رو دادم دستت ,پیش خودم گفتم تو که نمیتونی حالا با اون آب بخوری ولی دلم میخواست ببینم چی کار میکنی ,نی لیوان و اول کردی توی دهنت منم بهت گفتم میک بزن و اداشو دراوردم ,اولش فوت میکردی  اما یه دفعه شروع کردی به میک زدن ,الهی قربونت برم ,اصلا فک نمی کردم به این زودیا یاد بگیری ,حالا دی...
5 ارديبهشت 1394

عکسای یازده ماهگی

عکس گرفتن ازت خودش شده یه پروژه (حسابی اشکمون و در میاری) اما اینم عالمی داره اینم از عکسای گل پسرمون   قربون خندهات برم ببین مامان چه خوشگل بشکن میزنم یعنی اسم این ماشینه چیه ؟   ...
19 فروردين 1394

عید نوروز با علی کوچولو و اولین مسافرتش

عیدت مبارک عشق مامان عید  امسال برای من و بابایی یه جور دیگه بود ,امسال ,اولین سالی بود که ما کنار سفره هفت سینمون یه گل پسر کوچولو داشتیم ,هر چقدر خدا رو به خاطر داشتنت شکر کنیم کمه ,خیلی دوست داریم عزیز دلم,انشالله که بهارای زندگیت همیشه پر از خوشی و سلامتی باشه   و حالا عکسای گل پسری در سال جدید امسال به خاطر شیطنتای تو نتونستم هفت سین و روی میز بچینم ,منم به یه هفت سین مختصر اکتفا کردم,علی فسقلی دیگه   روز اول عید (آماده برای عیدی رفتن )                 اینجاام خونه خاله بابایی و تو مشغول شیطونی ,انسی جونم که حس...
16 فروردين 1394

سال نو مبارک

  سال گذشته برای من با علی ,همش خاطره بود ,یادم نمیره که پارسال چقد توی این لحظات نگران بودم که صحیح و سلامت باشه و حالا توی بغلمه ,میتونم بگم هیچ چیزی شیرین تر از لحظه ای نیست که میوه دلت مامان صدات کنه انشالله که هر کی دوست داره مادر بشه توی همین سال جدید به آرزوش برسه سال جدیدم به همسر عزیزم, علی جونیم,خانوادم و همه دوستای وبلاگیم تبریک میگم ,انشالله که سال خوبی در پیش داشته باشید ...
1 فروردين 1394

کوتاه کردن مو برای اولین بار

*فک کن نزدیک عید باشه ,بخوای خونه تکونی کنی,بعد یه گل پسر شیطونم داشته باشی که هرجا رو تمیز میکنی پشت سرت بیاد و جای انگشت مبارکش همه جا باشه ,دیگه من چیزی نگم بهتره مامان ,بیچاره مامان   اینم از هنرای جدید علی آقا ,من جمع میکنم تو میریزی بیرون کشوهای کمد خودتم دست کمی ازمال آشپزخونه نداره ,منم از بس لباساتو جمع کردم ,مجبور شدم همه رو چسب بزنم ,چند روزه میری سراغشون و نمیتونی بازشون کنی ,حالا نوبت من که بخندم   **از دست تو , آخه فسقلی تو اون پشت چی کار میکنی ,من نمیدونم اون ظرف رو تو پشت مبل چه جوری دیدی ,با مزه است که گیر کرده بودیو , غرم میزدی   ***هشتم اسفند برای اولین بار ...
25 اسفند 1393

عکسای ده ماهگی

خدایی عکس گرفتن ازت خیلی سخت شده ,خب مامان یکم همکاری کن دیگه هر چیز گردی که توپ نیس عزیز دلم چشمم روشن ,الان داری با کی تلفنی حرف میزنی الهی من قربون اون خندت بشم اون جوری که نگام میکنی میخوام بخورمت ...
16 اسفند 1393